چند سال پیش تیم فوتبال کره جنوبی که طی سالیان متمادی موفقیتی را در مسابقات جامجهانی کسب نکرده بود توانست با موفقیت نسبی در چند مسابقه مهم به جمع چهار تیم سطح اول جهان بپیوندند.
مردم کره جنوبی در این شرایط چه حالی داشتند؟ طبیعی است که بسیار خوشحال بودند و هیجانی و کمی هم احساساتی شده بودند و بابت موفقیت تیم فوتبالشان اشک شوق میریختند. آنها در چنین حالتی به خیابان آمدند، اما نکته بسیار جالب در رفتار کرهایها برای من عکسهای هوایی بود که از خیابانهای سئول گرفته شده بود. این عکسها مردمی را نشان میداد که همه در پیادهروها تجمع کرده بودند و به شادمانی میپرداختند و هیچکس حتی در چنین شرایطی مزاحم عبور و مرور ماشینها در وسط خیابان نمیشد.
وقتی راز پیشرفت کشورهای موفقی شبیه کره جنوبی را مطالعه میکنیم به این نتیجه میرسیم که این کشورها اگرچه ممکن است سیستمهای اقتصادی- سیاسی متفاوتی داشته باشند، اما در یک ویژگی با هم مشترک بودهاند و آن بها دادن به نظم بوده است. حتی خلقت این جهان توسط خداوند بر مبنای یک نظم خاص بوده است. بیخودی نیست که حضرت علی(ع) وقتی به عنوان رهبر و مولای مسلمین میخواهد توصیهای مهم و راهبردی برای آینده جامعه اسلامی داشته باشد میگوید: «اوصیکم به تقواالله و نظم امرکم» یعنی شما را فرامیخوانم به تقوای خداوند و نظم در امورتان.
در محیطهای کاری هم به نظر من مهمترین وظیفه یک مدیر همین است. یعنی برقراری و نهادینه کردن نظم در سازمان و درونی کردن آن میان کارکنان. فکر میکنم در جایی که هر چیزی سر جای خودش باشد و هر کسی وظیفه خودش را انجام دهد همه منتفع میشوند. حتی کسانی که در درجه نخست تصور کنند که رعایت نظم برایشان سخت است و در برابر آن مقاومت کنند.
البته نظم را نمیتوان با روشهای آهنین و غیرمنعطف در افراد درونی کرد، چرا که در این صورت نظم برای افراد هرگز تبدیل به یک باور ذهنی نمیشود و اگر چنین باشد هر چند ممکن است برخی از روی ترس یا اجبار خود را مقید به رعایت حداقلی از نظم نشان بدهند اما این نظم آهنین ممکن است به روند شکلگیری و بروز خلاقیتها در یک سازمان آسیب بزند. در حالی که یک نظم جدی اما درونی شده و چارچوبهایی مشخص اما منعطف میتوانند به بستری برای بروز خلاقیتهای افراد تبدیل شوند و در چنین فضایی است که نوآوری در یک سازمان به اوج میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر